miércoles, 3 de abril de 2013

sabiduría

حکمت   
یک شب سه نفر اشتباهي دستگير می شوند و در نهايت ناباوری به                                  
اعدام روی صندلی الکتریکی محکوم می شوند....
نوبتِ نفر اول میشه که بشینه روی صندلی. وقتی میشینه میگه : من توی دانشگاه ,
رشته الهیات خوندم و به قدرت بی پایان خدا اعتقاد دارم .... میدونم که خدا نمیذاره آدم بیگناه مجازات بشه ...
کلید برق رو میزنن ... ولی هیچ اتفاقی نمیفته .... 
به بی گناهیش ایمان میارن و آزادش میکنن.
نفر دوم میشینه روی صندلی و میگه : من توی دانشگاه حقوق خوندم ....به عدالت ایمان دارم و میدونم واسه آدم بی گناه اتفاقی نمیفته ...
کلید برق رو میزنن و هیچ اتفاقی نمیفته ...
به بی گناهی اون هم اعتقاد میارن و آزادش میکنن .
نفر سوم میاد روی صندلی و میگه : من توی دانشگاه , رشته برق خوندم و به شما 
میگم که وقتی این دو تا کابل به هم وصل نباشن هیچ برقی وصل نمیشه به صندلی
خوب بقيه داستان هم مشخصه، مسوولين زندان مشكل رو ميفهمن و موفق به اعدام فرد مي شوند ....
نتيجه: لازم نيست همیشه  راه حل مشكلات رو جار بزنید

No hay comentarios: